![](http://hesabgar.persiangig.com/madaram-weblog.jpg)
نشان
میداد یاد پارسال افتادم که مادرم قبل از مرگش یک ماه در اصفهان بستری بود و
زاینده رود خشک بود و این مطلب به نظرم آمد...
مادرم وقتی که رفتی زاینده رود هم خشک شده بود و خیلی دلگیر بود.فقط روزهای
جمعه صدای مرد غمگینی از زیر سی و سه پل میامد که میخواند:شمع و پروانه منم
...رسوای زمانه منم...دیوانه منم...دیوانه منم.
مادرم چقدر عزیز بودی که زاینده رود برای بدرقه ات خشک شده بود.